زخم کهنه

همون همیشگی... برای فراموشی درد زخم های بدنم می نویسم...

زخم کهنه

همون همیشگی... برای فراموشی درد زخم های بدنم می نویسم...

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱
  • ۰

جو اینجا...

خب بالاخره ساعت ۲۰:۳۰ رسیدم به لوکیشن مورد نظر و از الان به فکر این هستم که ساعت ۲۲ این عروسی تموم میشه و وسط این بر بیابون برای برگشت اسنپ گیرم میاد یا نه...

 

یکم از جو اینجا براتون بگم:

 

- تنها رو یک میز ۸ نفره نشستم و کلی میوه و شیرینی جلوم هست که احتمالا بعد از مراسم دور ریخته میشن...

- یک مشت کسخل با ریش و پشم دارن اون وسط قر میدن...

- تو این سالن به این بزرگی کلا ۵۰ نفر آدم هم نیست...

- صدای این خواننده رو مخه و از اون بدتر این باندی که روشنه انگار برای استادیوم آزادی طراحی شده نه برای اینجا...

- این ۵۰ نفر به همدیگه گیر میدن پاشو برقص ولی خدا رو شکر کسی با من کاری نداره...

- یک پسر بچه ی ۸ ۹ ساله گوشی گرفته دستش از این کسخل های وسط فیلم میگیره و وقتی شاباش میریزن میپره جمع میکنه...

- یاد دور همی هایی افتادم که تو خونه خودم میگرفتم... اونجا بیشتر خوش میگذشت... همین الان این خواننده پرسید خوش میگذره؟ باید بگم به من که خیلی داره خوش میگذره...

- دو تا پیر مرد هم نوبتی با یک بسته اسکناس میرن وسط و پول میریزن‌...

- مغزم از این همه سر و صدا ترکیده...

 

پی‌نوشت: من از داماد دامادترم :/ یک عروس بدید با خودم ببرم :)) قول میدم زیاد اذیتش نکنم :))

 

  • ۰۳/۱۱/۰۸
  • جنتلمن ..

نظرات (۱)

واقعا توانایی توصیف کردنتون عالیه.....

 

خوبه دیگه شرایط که آماده ست همونجا یه عروس جور کنید:))))

پاسخ:
متاسفانه همه سیبیل کلفتن... به عروس خانم دسترسی ندارم که پیداش کنم... حالا یکم بشینم ببینم چیزی پیدا میشه :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">