یادش بخیر... اون قدیم قدیم ها پدربزرگم یک سفره پهن میکرد از این سر خونه تا اون سر خونه و از بچه و نوه و نتیجه گرفته تا دوست و همسایه و آشنا میومدن دور اون سفره دور هم غذا میخوردیم...
پدر بزرگم اعتقاد داشت که هرچقدر بیشتر دور سفره ات بشینن خدا هم بیشتر بهت برکت میده... برای همین همیشه دنبال پهن کردن سفره اش و دعوت بقیه بود...
ولی این روزهای ما چطوری میگذره؟!
همه تنها
همه در آرزوی یار
همه غمگین
و حتی دیگه سفره ای نیست... سفره ای که با ۴ نفر بشینی دورش و با هم غذا بخورید... سفره ای که دلت خوش باشه برای کسی پهنش کردی...
همون سفره ای که میگفتن حرمت داره، الان تو خونه ی من یکی که اصلا پیدا نمیشه...!!!
پدر بزرگم ۲۵ سال پیش وقتی که ۱۵ سالم بود از این دنیا رفت... و از اون تاریخ به بعد من دیگه خیلی از فک و فامیل هام رو ندیدم... خیلی ها حتی فراموش شدن...
- ۰۳/۱۱/۰۷
قدیم همه چی با صفا تر بود ...:(