زخم کهنه

همون همیشگی... برای فراموشی درد زخم های بدنم می نویسم...

زخم کهنه

همون همیشگی... برای فراموشی درد زخم های بدنم می نویسم...

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۰
  • ۰

این روزها خیلی الکی و از روی بیکاری خیابون های تهران رو گز میکنم و وقتم به بطالت میگذره... الافی بد دردیه... با اونکه دوستای خوبی دور و برم هستن ولی حس تنهایی میکنم...

 

روی یک نیمکت نشستم، یک دختری با ساندویچش الان اومد نشست کنارم و به بهانه تعارف ساندویچ سر صحبت رو باز کرده... داره از دست خواهرش میناله... منم که بی حوصله هستم و با بی حوصلگی حرف هاش رو گوش میدم و سری به نشونه ی تائید تکون میدم... آخه خواهر من به من چه ربطی داره که خواهرت با ماشینت تصادف کرده...

  • ۰۳/۱۰/۱۳
  • جنتلمن ..

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">