زخم کهنه

همون همیشگی... برای فراموشی درد زخم های بدنم می نویسم...

زخم کهنه

همون همیشگی... برای فراموشی درد زخم های بدنم می نویسم...

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۱۹ مطلب با موضوع «همینجوری نوشت...» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

کاش بشه‌...

دوست دارم همخونه ام با یکی آشنا بشه و بعدش بگه از اینجا برو... حس میکنم به وجود یکی در زندگیش نیاز داره... از اینکه خوشحال باشه خوشحال میشم... خدا کنه که بشه‌... کاش همه خوشحال باشن و هیچ غمی تو دل کسی نباشه...

  • جنتلمن ..
  • ۰
  • ۰

استاد بزرگ...

قدرت شیطون به گونه حیرت انگیزی بالاست... بصورت شبکه ای یک سری چیزها رو کنار هم میچینه که حیرت میکنی... استاد چیدن پازل ها در کنار هم هست...

  • جنتلمن ..
  • ۰
  • ۰

همه چیز...

همه چیز دست خداست و بس...

  • جنتلمن ..
  • ۰
  • ۰

روزی...

روزی رو فقط خدا میده... فقط... ما هیچ چیزی نیستیم و هیچ نقشی توش نداریم... با تک تک سلول های بدنم این موضوع رو درک میکنم...

 

پی‌نوشت: نیاید بگید از تو حرکت از خدا برکت...

  • جنتلمن ..
  • ۰
  • ۰

فرق داره...

سن که بالا بره و کماکان تنها باشی، یک فرق بزرگ با حالتی داره که سنت کمه و تنهایی... فرقش اینه که خودت هم دیگه نمیخوای کسی پیدا بشه...

  • جنتلمن ..
  • ۰
  • ۰

خشک و سرد...

تحمل خشکی هوای تهران واقعا برام سخته... بخصوص تو فصل سرما...

  • جنتلمن ..
  • ۰
  • ۰

تغییر...

سخت میگذره... ولی مهم نیست... دلم یک تغییر اساسی میخواد... احتمالا به زودی...

  • جنتلمن ..
  • ۰
  • ۰

اینجوریاست...

وقتی خونه هستی انگار تو هتل هستی... صبحانه و ناهار و شام سر جاشه و همه چیز هم مرتب و تمیز...

  • جنتلمن ..
  • ۰
  • ۰

آرزو...

آرامشم آرزوست...

  • جنتلمن ..