آره تو جنگ بین من و شیطون فعلا این شیطونه که پوزمو به خاک مالیده...
خدایا خودت که میدونی من هیچم و توانی ندارم... خودت حواست بهم باشه :(
آره تو جنگ بین من و شیطون فعلا این شیطونه که پوزمو به خاک مالیده...
خدایا خودت که میدونی من هیچم و توانی ندارم... خودت حواست بهم باشه :(
دیشب اومدم خونه یکی از دوستام دورهمی... تا پاسی از شب دور هم بودیم... بعدش تصمیم گرفتم همینجا بخوابم... یک اتاقی داشت که به نظر میومد صبح با طلوع خورشید کماکان تاریکه... هواش هم خنک به نظر میومد... گفتم من اینجا میخوابم... بعد از مدت ها تا ساعت ۱۰ خوابیدم و واقعا چسبید :) البته مثل همیشه ۷ ساعت خوابیدم ولی خواب بودن در اون تایم از روز برام دلچسب بود...
همخونه خوب داشتن هم نعمتیه...
اونقدر سرد و گرمم کردی که دارم ترک میخورم و غرق میشم...
مرد را دردی اگر باشد خوش است... درد بی دردی علاجش آتش است...